سلام...... تقریبا یکسال و اندی میگذرد.....چقدر دلم تنگ شده برای اینجا.... چقدر دلم تنگ شده برای نوشتن.... دقیقا از همان آخرین پست دیگه دست و دلم ب نوشتن نرفت یعنی خواستم بنویسم ...اما نشد.... از همون وقتی ک تمام پست هام رو پاک کردم... نمیدونم هنوزم کسی از دوستان همبلاگی ام منو یادش هست یا نه.... اما من ک امشب حسابی یاد گذشته ها کردم ... امیدوارم هرجا هستید دلتون شاد و زندگیتون اروم باشه:) مــــیـــدانی ! خواستن ، همیشه توانستن نیست.... به بـــــاران اشک هایـــــــــــم قســـــم .... قســــــم کـــــه خواستــــم و نشــــــد. حـــالا هر چقدر که دلـــت میخــــواهــــد ، برایــــــم آیـــه و تمثیل بیاور..... نشــــد که بشــــود. دیـــگر ، باید ..... بطــــــن احــــســــآس خود را ، تمـــــآما یکجا سرکوب کنـــم و نــــوش دارویی بعد از مرگ احســــاسم ، در حلق بغض آلــــود خود بریزم تا شــــاید برگردم به همان آغـــــاز بودن.... همانند کودکی نوپـــــآ باید کمی، از شلوغی های مانده در جیبم را بردارم و به شاخه ی پر زرق و برق ستآره ها آویزان کنم.... و بـــعد... مانند کولیان دوره گرد در کوچه های خلوت شهر ، پرسه زنم...... تا که شاید ، بیصدا ، در گوشه ای دنج میان سیاهی مطلق شب آرام آرام....آرامــــــ .... گیـــرم..... 13 _ تــــــیر
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |